دشوار کردن. سخت کردن. مشکل کردن: بدان ره که گفت اوسپه را بران مکن بر سپه کار رفتن گران. فردوسی. ، سنگین کردن. ثقیل کردن. وزین کردن: خون ریز این (خزان) قنینۀ می را گران کند خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران. سوزنی
دشوار کردن. سخت کردن. مشکل کردن: بدان ره که گفت اوسپه را بران مکن بر سپه کار رفتن گران. فردوسی. ، سنگین کردن. ثقیل کردن. وزین کردن: خون ریز این (خزان) قنینۀ می را گران کند خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران. سوزنی
سنگینی کردن، تولید ناراحتی کردن: و علامت خلط بلغمی آنست که ملازه دراز شود... و سوزش و گرمی نکند لکن گرانی می کند، سر سنگینی تکلف: هر آنکه که دینار بردی بکار گرانی مکن هیچ بر شهریار، تکبر خودپسندی: پیر بدو گفت: جوانی مکن در گذر از کارو گرانی مکن. (نظامی)، گرانجانی سخت جانی: تونه و من در جهان زندگان راستی باید گرانی میکنم. (سند بادنامه)
سنگینی کردن، تولید ناراحتی کردن: و علامت خلط بلغمی آنست که ملازه دراز شود... و سوزش و گرمی نکند لکن گرانی می کند، سر سنگینی تکلف: هر آنکه که دینار بردی بکار گرانی مکن هیچ بر شهریار، تکبر خودپسندی: پیر بدو گفت: جوانی مکن در گذر از کارو گرانی مکن. (نظامی)، گرانجانی سخت جانی: تونه و من در جهان زندگان راستی باید گرانی میکنم. (سند بادنامه)
عبور کردن گذشتن: ترکمانان بر اثر آنجا آمده بودند و بحیلتها آب بر کرد را گذاره کردم امیر را یافتم سوی مرو رفته. یا گذاره کردن تیر. گذشتن تیر از موضعی: یک چوبه تیر در کمان نهاد و بینداخت آن چهار پسر را بسفت و گذاره کرد، عبور دادن گذراندن: زرود هایی لشکر همی گذاره کنی که دیو هرگز در وی نیافتی پایاب. (مسعود سعد)
عبور کردن گذشتن: ترکمانان بر اثر آنجا آمده بودند و بحیلتها آب بر کرد را گذاره کردم امیر را یافتم سوی مرو رفته. یا گذاره کردن تیر. گذشتن تیر از موضعی: یک چوبه تیر در کمان نهاد و بینداخت آن چهار پسر را بسفت و گذاره کرد، عبور دادن گذراندن: زرود هایی لشکر همی گذاره کنی که دیو هرگز در وی نیافتی پایاب. (مسعود سعد)
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت